ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب

ساخت وبلاگ
بالاخره تووی یه مرحله متوقف شدم. نمیدونم کجای زندگیمه. نمیدونم ریشه اش چیه و کجاست.ولی میدونم اگه یه گوشه ای از این بافت نخ کش شده رو بگیرم و بکشم تا آخرش از هم میپاشه. اون جایی که نخ کش شده توی جاکشی.دقیقا تو که بودنت دیوونگیه و نبودنت حسرت.نوشتن از تو خونم رو به جوش میاره و نگفتن ازت برام پوچ و بی معنیه.یک هفته بعد از اومدنت نوشتم /مثل روز برام روشنه اونی که خاک برسر و مریض میچپه یه کنج و پسله ای و شیون و زاری میکنه منم/ حالا میگی/منت عاشقی سرم نذار.به درد چیز دیگه ای نمیخوردی/دقایق بینایی مطلق بودند اما لحظه های احساسات محض هم بودند.مراعات میکردی نادون. چی گذشت توو این چند سال؟دیگه توان مقاومت ندارم.دیگه وصله پینه جواب نمیده.در منتهای پر بودن و لبریز شدن, سبکم اونقدر سبک که مثل باد به عمق و سرعت دل گرفتگی میرم و میام.صدای پای این باد به تنم رعشه میندازه.این بافت نخ کش شده دور انداختنیه اونم گردن من.خواستم رد بشم.فرار کنم. رها بشم.بارها بوده که موفق نشدم.دلم گرفته..با صدای نفس های خودم حتی میلرزم.مملو از بارون اشک و ترسم.اما تموم شده.این گریه غم نداره.خشم داره.درد داره.زور داره.اما غم نداره.اگر حوصله ام میکشید با همه جزئیات خاله زنکی این هشت سال را می نوشتم اما چه فایده.به قول کوندرا/حالا وقت با عظمت خلاص شدن از این فاجعه ی بیهوده است.هرچه زودتر ازش خداحافظی کردن و آن را پشت سر ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب...
ما را در سایت ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1the-fingerprintsf بازدید : 110 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 12:57

آخرین چهره ای که از او به یاد دارم تصویری بسته در فضایی نامتناهی.. با این که در تداعی کردن کند هستم  اما از آن تصاویری نیست که اشتباه بگیرم.برای ندیدن فقط باید از دست هایم استفاده کنم یا چشم هایم را ببندم.اما افاقه ای نمی کند.fucking imaginaton..پس تا حد ممکن چشم از آن بر نمیدارم. به خیالم این بار دیگر سفر آخر است.سفری که شاید بهتر بود زود تر از آن برمیگشتم. چیزی که در نهایت مرا به زانو درآورد علاقه ام به خود ویرانگری بود. آن همه بالا و پایین پریدن ها,عطش ها و خودنمایی ها در دوران جوانی آن جسم و روح را زودتر از آنچه باید از پا در آورد. دیار ویرانه ها بالاخره خودش را تسلیم کرد. به سرزمینی در آغوش بوته ها,میان مرداب ها, روی علف های لخت, گام هایی کوتاه و محتاط تا در هر ده قدمی نفسی تازه کند.. دیار ویرانه ها تسلیم شد.غیر از آن ممکن نبود.من درون او بودم.او ناله می کرد.من ننالیدم.او نور را می دید.من ندیدم.صدای خر خر مرگ از او بلند می شد اما من صدایی نداشتم.اگر بمیرد چیزی جز خاکستر از او باقی نخواهد ماند. همیشه دوست داشت خود را غرق کند. نمیخواست به زیر خاک دفن شود.اما من زوال ناپذیرم.من درون او هستم و در او تنیده شدم.او به خاطر من برخواهد خواست.به خاطر من ساکت خواهد ماند. به خاطر من فکر نخواهد کرد.به خاطر من همه چیز را به فراموشی خواهد سپرد. تنها به خاطر من به شکل ناجوری ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب...
ما را در سایت ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1the-fingerprintsf بازدید : 186 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 12:57

به روایت یکشنبه..   متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> 1396/11/22 ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب...
ما را در سایت ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1the-fingerprintsf بازدید : 118 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 12:57

من مانده‌ام مهجور از او بیچـاره و رنجـور از او گویی که نیشی دور از او در استخـوانم مـی‌رود   علی رغم اینکه خیلی خانوادشو دوست داشت اما خیلی کم راجع بهشون حرف میزد .منم با اینکه مایل بودم بیشتر ازشون بدونم اما زیاد چیزی نمی پرسیدم.خواهرشو هیچ وقت ندیدم اما از روی کنجکاوی های مزخرف زنانه فهمیدم ازدواج کرده.تووی این سه چهار ماه که چندتا ویدئو چت کوتاه باهم داشتیم حتی اشاره ای هم به این موضوع نکرده.چرای نگفتن این مسئله مثل خوره به جونم افتاده.چرا نگفته؟چرا نمیگه؟یعنی من حتی لیاقت این که توو شادیش سهیم باشم رو نداشتم؟   $ سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی وفا    طـاقت نمیارم جفـا کـار از فغـانم می رود $$ /سعدی/   متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False">   ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب...
ما را در سایت ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1the-fingerprintsf بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 19 بهمن 1396 ساعت: 16:32